مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:46114 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:14

شكي نيست كه فلاسفه در مسايل علوم طبيعي دچار اشتباه ميشدند. اگر برهان مركب از مقدمات كلي، دايمي و ضروري است و اگر آنها مقدمات كلي دائمي و ضروري را بهكار ميبردند، چگونه دچار اشتباه ميشدند؟
گاهي در انتقال از يك مسئله به مسئله ديگر مغالطه پيش مي آيد. مثلاً حمل ما بالعرض، مكان ما بالذات مي شود، و ما خيال مي كنيم كه به حقيقت رسيده ايم. گاهي هم بعضي از مغالطه‎هاي لفظي پيش مي آيد كه موجب مي‎شود انسان در برهان خطا كند. اگر برهان آنها در علوم طبيعي خطا مي رفت در مسائل فلسفي نيز راه خطا مي پيمود. مثلا شبهه ابن كمونه را ببينيد، وي بر اساس يك برهاني به اين جا رسيده است كه چه مانعي دارد دو خداي واجب الوجود باشد كه ذات آنها متباين من جميع الجهات باشد و هيچ وجه اشتراكي بين آنها نباشد تا شما بگوييد اين وجه اشتراك احتياج به وجه امتياز دارد. خوب در اينجا يك مغالطه‎اي هست؛ زيرا چگونه از دو موجود متباين كه در تمام جهات كوچكترين نقطة مشتركي ندارند، مفهوم واحدي به نام «وجود» يا «موجود» انتزاع مي‎كنيد و مي‎گوييد، هر دو خداي متباين در تمام جهات، موجودند، يعني زير چتر وجود قرار دارند. غرض اين است كه انسان در اقامة برهان اشتباه مي‎كند خواه علوم طبيعي و خواه فلسفي و در هر حال علّت خطاي برهان آنان در علوم طبيعي اين است كه بر خصوصيات موجودات ملكي و زميني اقامة برهان مي‎كردند كه از شرايط حاكم بر خصوصيات و مقتضيات و موانع آنها، آگاهي نداشتند.

: آية الله جعفر سبحاني
سيماي فرزانگان ج 2

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.